رنگ ها اثر خود را از دست داده اند يا من اينگونه مي بينم . هر سپيدي به سياهي مي ماند و هر سياهي با تصويري مبهم به اشتباه گرفته مي شود.
نمي دانم . شايد نقش ما آدم ها نيز سيه و مبهم شده و ما، در اين وادي ناكجاآباد ، احساس را فراموش كرده ايم و قدرت عظيم محبت كردن را ؛ دوست داشتن و مهربان بودن را . ما آدم ها ، بي اثر شده ايم ، مانند خودكاري كه جوهر تمام كرده ، احساس مان نيز تمام شده است.
شايد ، ما درختاني تنها و تكيده هستيم ، رها شده در دشت خشك زندگي و با تحمل احساس خستگي از گذر ساليان سال.